جدول جو
جدول جو

معنی خرت و خورت - جستجوی لغت در جدول جو

خرت و خورت(خِ تُ)
آشغال. خرده ریز. خرت و پرت. خرده پاش
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرت و پرت
تصویر خرت و پرت
مجموع خرده ریزها، اثاث خانه، اسباب کار یا چیزهای پراکنده و کم بها
فرهنگ فارسی عمید
(خِ تُ پِ)
آشغال. خرد و ریز. هنزر و پنزر. اسباب بی ارز. خاش و ماش. خارپوت
لغت نامه دهخدا
(خَ رُ خوَرْ / خُرْ / خو)
خر و بار. خر و گاله:
گر بقیامت شوی بی خر و خور عمل
به که خجالت بری چون بگشایند بار.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرت و پرت
تصویر خرت و پرت
چیزهای پراکنده و کم بها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرت و پرت
تصویر خرت و پرت
((خِ تُ پِ))
خرده ریز
فرهنگ فارسی معین
صدای پاره شدن پارچه و مانند آن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی توهین به معنای: سر و صدای بیهوده، تهدید کردن، لاف بی
فرهنگ گویش مازندرانی
بی ارزش، کم بها
فرهنگ گویش مازندرانی